-
می ترسم
یکشنبه 7 خردادماه سال 1391 20:25
از روزی مـی تـرســم کــه وقتـــی بهــم میگـــه : دوستـــت دارم ، یــــــاد تــــو بیفتــــــم !
-
وقتی مردم
جمعه 20 فروردینماه سال 1389 19:15
وقتی مردم وقتی مردم روی قبرم ننویسیدکه بودم. وقتی مردم روی قلبم ننویسید: نه شعری نه شعاری ننویسید که بودم از چه تباری نمی خواد سنگ روی قلبم بذارید... وقتی هراومدنی رفتنی داره، نمی خوادگل روی قبرم بکارید... خیلی وقتاپیش ازاین مرده بودم، عمری دلمرده به سربرده بودم. بدون سنگ،بدون نام ونشون چوب این زندگی رو خورده بودم....
-
احساس
شنبه 12 دیماه سال 1388 09:42
روی برگهای پاییزی کوچه قدم می زدم وباهرقدم اشکی به خاطر گذشته ...ازدست داده ام فروریخته ام،تنها قلب شکسته ام می دانست چه غمی دارم.هرگاه به یادمی آورم که چگونه مراشکستند آتش درونم برپامی شودومن بخلاف آنچه که درونم است ساکت وآرام به حرکت ادامه می دهم. من آن برگ پاییزی بودم که ازدرخت جداشد وحتی باغبان هم به من نگاه نکرد....
-
تندیس امید
جمعه 13 آذرماه سال 1388 09:51
به نام خدای عاشقان چندی بودکه ساکت نشسته بودم وبه جستجو می پرداختم تاراهی به سوی زندگی بیابم.ولی افسوس که همواره پرنده شوم ناامیدی درآسمان زندگیم پروازمی کردکه مباداراه راگم کنم. عشق رالطافت زندگی می دانستم.ووقتی آن راازدست دادم،زندگی برایم مانند گوری آرام وخاموش شده بود. وبه اسمان می نگرم ومی گویم، خدایا:چرامراخلق...
-
دوست داشتن...
جمعه 6 آذرماه سال 1388 17:14
آنقدر بوسیدمش تا خسته شد خسته از بوسیدن پیوسته شد خواست لب بر شکایت وا کند لب بر لبش نهادم تا بسته شد دلم می خواست لبات برا خودم بود تا هر وقت خواستم ببوسمشون نیازی به اجازه گرفتن نداشته باشم . دلم می خواست چشمات مال خودم بود تا هر وقت خواستم بهشون نگاه کنم خجالت نکشم که مبادا یکی ببینه دلم می خواست وقتی بارون می...